آخرین به‌روزرسانی:

Due Date

ˈduː ˌdeɪt ˈdʒuː ˌdeɪt

شکل جمع:

due dates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

موعد زایمان، تاریخ زایمان، زمان احتمالی زایمان

The due date is just an estimate. the baby can come earlier or later.

تاریخ زایمان فقط احتمال است. نوزاد ممکن است زودتر یا دیرتر به دنیا بیاید.

The doctor confirmed her due date during the first ultrasound.

پزشک در اولین سونوگرافی، موعد زایمان او را تأیید کرد.

noun countable

تاریخ سررسید، موعد مقرر، مهلت، تاریخ پرداخت، ضرب‌الاجل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He missed the due date and had to pay a penalty.

او از تاریخ پرداخت عقب ماند و مجبور شد جریمه پرداخت کند.

Please submit the report before the due date.

لطفاً گزارش را قبل‌از موعد تحویل ارسال کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت due date

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «due date» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/due date

لغات نزدیک due date

پیشنهاد بهبود معانی